دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال(ترجیحا) و یا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

در صورت داشتن علایم شبیه آنفلوانزا، با آب و نمک، دهان خود را شستشو دهید.

      

در روزهای اول بیماری تنفسی، ضمن استراحت در منزل، از حضور در اماکن پر تردد پرهیز کنید.

      

از خوردن مواد غذایی نیم پز و خام خودداری کنید.

      

از بيماران مبتلا به علايم تنفسی (نظير سرفه و عطسه)،حداقل يک متر فاصله داشته باشيد.

      

از تماس دست آلوده به چشم، بینی و دهان خود بپرهیزید.

      

مدت شست و شوی دست ها حداقل به اندازه 20 ثانیه باشد و تمامی قسمت های دست (انگشتتان خصوصا انگشت شصت، کف دست و مچ دست)

      

به طور مداوم و در هر زمان ممکن، اقدام به شست و شوی کامل دست ها با آب و صابون نمایید.

      

دهان و بینی خود را هنگام سرفه و عطسه با دستمال (ترجیحا) ویا قسمت بالای آستین بپوشانید.

      

سردرد، تب و مشکلات تنفسی نظیر سرفه، آبریزش از بینی و تنگی نفس از علائم شایع بیماری کرونا ویروس جدید2019 هستند، در کودکان و سالمندان می تواند همراه با تهوع و استفراغ و دل درد باشد.

      
کد خبر: ۴۱۴۵۰
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۷
 «شهلا جاهد»، جدای از جرمی که مرتکب شده یا نشده بود _تنها خداست که حقیقت را می‌داند _ یکی از شگفت‌انگیزترین انسان‌هایی بود که دیده‌ام. زنی فوق العاده باهوش، با روابط عمومی بالا_آنقدر که با تلفن کارتی زندان، با تمامی مطبوعات در ارتباط بود _ با قدرت هدایت‌گری باور نکردنی _ آنقدر که می‌توانست زنان پرخاشگر زندانی را هم کنترل کند.

به گزارش آوای خزر، حامد فرحبخش روزنامه‌نگار در یادداشتی نوشته است: آن سالها، فکر کنم حکم‌های قصاص معمولا چهارشنبه ها انجام می‌شد و روزنامه‌ها سه شنبه ظهرها. شهلا جاهد، ارتباط خیلی خوبی با گروه ما(گروه حوادث روزنامه همشهری) داشت، مخصوصا با یکی از خبرنگاران خانم گروه، او بعضی سه‌شنبه‌ها، وقتی زمزمه اعدام، شوهر، دوست و یا عضوی از خانواده یکی از همبندی‌هایش می‌پیجید، زنگ می‌زد و درباره اش می‌پرسید، گاهی هم سراغ مرا می‌گرفت و کوتاه گپ می‌زدیم.

دادگاه‌های طولانی‌اش که برگزار می‌شد، هربار زنگ می‌زد و از اینکه برخلاف برخی روزنامه‌ها که در موردش بد نوشته بودند، ما تنها اصل خبر را بدون اغراق درباره او نوشته‌ بودیم تشکر می‌کرد.
تا اینکه یکبار وقتی آخرین جلسات دادگاه‌هایش برگزار می‌شد هنگام محاکمه گریه کرد، عکاسان روزنامه هم عکس گرفتند و ما هم منتشر کردیم.
فردایش زنگ زد، خواست با من صحبت کند خواسته‌ای داشت که تنم را لرزاند. گفت که« آقای فرحبخش خواهشاً هیچوقت عکس‌ درهم شکسته ازم منتشر نکنید، حتی اگر رفتم بالای دار! چون خانواده‌ام گناه دارن، نزارین خاطره درب و داغونی ازم داشته باشن».
از آن پس بود که هیچوقت عکس‌هایش در همشهری، شکسته و درهم نبود...
خدا بیامرزدش که این زن، درس بزرگی در روزنامه‌نگاری به من داد، اینکه آدم‌ها حتی پس از مرگ هم دوست دارند در ذهن بقیه خاطره خوبی داشته باشند، آدم ‌ها از ضعف خودشان متنفرند...
چند روز قبل، استاد پرویز پرستویی، عکسی از هنرپیشه خوش صورت و استایل دوره جوانی ما، جناب فرامرز صدیقی منتشر کرد؛ ضعیف و تکیده، پیر و درهم شکسته، بعد هم در شرح عکس مثلاً برای همدردی ، فرامرز خان را نابود کرد.
انگیزه استاد را کسی جز او و خدا نمی‌داند اما چه حیف....
چه حیف که «جواد کلک » آدم برفی، الفبای زندگی را نمی‌داند، نمی‌داند که آدم‌ها دوست دارند در ذهن همه با خاطره‌ای خوب، با قیافه‌ای خواستنی، با قدرت و جذابیت، ماندگار شوند، استاد نمی‌داند که پیری عیب نیست، واقعیتی است که در انتظار همه ماست و عجیب که نمی‌داند که آدم‌ها از ضعف‌هایشان متنفرند...

نظرات شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها